زیبایی
امسال جمله حضرت زینب(س) به یزید ملعون خیلی برایم سوال بود. اینکه پسرانت جلو چشمانت کشته شوند در حالی که بهترین لحظات راه رفتن فرزند در مقابلت است. برادرت که جز شرایط ازدواجت است که همیشه با او باشی، برادرزاده ات که هر وقت دلتنگ پدربزرگت که بهترین مخلوق است، یکی هم شیرخواره است و ....
بدتر از آن اتفاقات بعد از مراسم. از سیلی خوردن 3 ساله، تحقیر غیرت آنقدر که دیگر عباس هم نیست زانوی خود را پله برای بالا رفتن کند و بقیه را هم باید خودت سوار کنی. شادی مردم از تحقیر خود و خانواده ات، حرکت سر برادر در مقابل، زندگی در خرابه شام که منظور همان فاضلاب شهر است، هر کدام به تنهایی برای کشتن کافیست. همیشه برایم سوال بوده که چرا جز زیبایی ندید؟
تنها دلیلش را یک چیز به ذهنم خطور می کند. چیزی بالاتر از اینها است که دوست دارد. یعنی همه این مصیبت ها را که جمع کنیم آن علاقه چند برابرش است. چیزی مثل رضایت خدا. شاید برای همین دعا می کند "خدایا این قلیل را از ما بپذیر". این مصیبت ها در مقابل آن خیلی کم است که قلیل است.